چند نمونه از فضیلتهای امام جواد (ع)
![وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان](http://s5.picofile.com/file/8122766742/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85.jpg)
مشهورترین لقبهای امام نهم (ع) تقی و جواد است
امام نهم علیه السلام در مقابل مصائب و گرفتاریهای روزگار به شدّت شکیبا و بردبار بود. آن حضرت در مقابل حوادث سخت و پیشآمدهای ناگوار هیچ گاه برآشفته و مضطرب نمیشد بلکه با اتکال به خدای متعال به صبر و تحمّل روی میآورد.
امام محمد تقی علیه السلام
پدر ایشان حضرت علی بن موسی الرضا (ع) است. مادر آن حضرت بانوی پاکدامن و بافضیلتی است که به جمیع کمالات معنوی و اخلاقی دست یافته بود و شایستگی آن را داشت که صدف گوهر و وجود امام جواد (ع) گردد و آن بزرگوار را در دامان پاک خود پرورش دهد.
القاب امام محمد تقی علیه السلام
در کتابهای تاریخ و حدیث لقبهای زیادی برای پیشوای نهم (ع) ذکر شده است از جمله: تقی، جواد، مرضی، متوکل، متقی، زکی، متجب، مرتضی، قانع، عالم ربانی، رضی، مختار، صادق، صابر و فاضل. همچنین در میان شیعیان و اهل سنت به لقب باب المراد مشهور بود، زیرا حاجتهای مردم را بسیار برآورده میساخت و کرامتهای بیشماری از آن حضرت دیده شده ولی مشهورترین لقبهای امام نهم (ع) تقی و جواد است.
هر یک از این القاب برای امام (ع) بیانگر ویژگیهای اخلاقی و روحی، برجستگیهای معنوی و رفتاری و فضایل و کمالات نفسانی است که آن حضرت را از دیگران ممتاز میساخته است. آن حضرت باتقواترین فرد اهل زمان خود بود و کسی در جود و بخشش در مرتبه آن حضرت قرار نداشت.
فضایل و کرامات امام محمد تقی علیه السلام
روایات بسیار در فضایل و کرامات و نصوصی که دلالت بر امامت آن حضرت میکند، وجود دارد. با اینکه مدت زندگی امام جواد علیهالسلام دیری نپایید و عمر شریفش به بیست و شش سال نرسید، علوم بسیاری از آن بزرگوار صادر شد و مجالس بحث و مناظراتی بین آن حضرت و علمای بزرگ آن زمان صورت میگرفت. مانند مناظره علمیو مباحثهای که با «یحیی بن اکثم» قاضی القضاه، در حضور مامون- خلیفه عباسی- و جمعی از بنیعباس و دیگران فرمود، و در پاسخ به مساله او، شقوق آن را چنان بیان کرد که قاضی القضاه، حیران و خجل گشت و حکم تمام آن شقوق را بیان فرموده، سپس از یحیی- طبق پیشنهاد مامون- مسالهای پرسید که از جواب آن عاجز گردید و حل آن مساله را از شخص امام(ع) در خواست کرد و حضرت پاسخ فرمود و بر همه بنیعباس واضح شد که طبق گفته مامون، آن حضرت با وجود کمیسن، افضل و اعلم از همه علما است و خداوند متعال او را به این فضیلت و کمال مزین کرده است.
صبر و بردباری
امام نهم علیه السلام در مقابل مصائب و گرفتاریهای روزگار به شدّت شکیبا و بردبار بود. آن حضرت در مقابل حوادث سخت و پیشآمدهای ناگوار هیچ گاه برآشفته و مضطرب نمیشد بلکه با اتکال به خدای متعال به صبر و تحمّل روی میآورد. البته این در صورتی بود که به شخص حضرت مشکلات روی میآورد؛ اما در مورد اصول اسلامیو حدود الهی کاملاً در مقام دفاع برآمده و موضع گیریهای اساسی و حساب شده داشت. مدارا با همسر ناشایست، بردباری در قبال ستمهای حاکمان مستبد و صبر در ناملایمات فراوان زندگی همانند شهادت پدر، نمونههایی از بردباری آن حضرت است. آن بزرگوار صبر بر مصائب را از بهترین صفات نیک مردان قلمداد کرده و میفرمود:
اَلصَّبْرُ عَلَی المُصیبَةِ مُصیبَةٌ عَلَی الشَّامِتِ بِها؛شکیبائی بر ناملایمات و مصائب، بر شماتت کنندگان مصیبت زده ناگوار است.
شجاعت در گفتار
امام جواد علیه السلام تمام فضائل اخلاقی و کمالات انسانی را از اجداد طاهرین خود به ارث برده بود. یکی از خصلتهای والائی که آن گرامیبه تمام معنا حائز بود، شجاعت و صراحت لهجه در گفتارهای حق طلبانه بود.
روزی مأمون الرشید از گذرگاهی عبور میکرد، کودکانی که در کوچه بازی میکردند از مشاهده موکب سلطنتی مأمون ترسیده و پا به فرار گذاشتند. فقط یک کودک در جای خود ایستاده بود. مأمون به نزد کودک رسیده و از او پرسید: چرا تو مثل دیگر بچهها فرار نکردی؟ و از سر راه ما کنار نرفتی؟ کودک با کمال شجاعت اظهار داشت: من گناهی مرتکب نشده ام تا به خاطر ترس از کیفر آن فرار کنم و راه هم که برای خلیفه تنگ نیست تا با کنار رفتنْ آن را بگشایم. تو از هر کجای راه دوست داری، بگذر!
مأمون که از منطق قوی و صراحت لهجه کودک تعجب کرده بود، گفت: تو کیستی؟ کودک با افتخار تمام گفت: من، محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام هستم.
مأمون پرسید: چقدر از علوم و دانش مطلع هستی؟ امام جوادعلیه السلام فرمود: علوم و گزارشهای آسمانی از من بپرس! مأمون با او خدا حافظی کرده و رفت. او، یک باز شکاری داشت که در سفرها برای تفریح با آن به شکار میپرداخت. وقتی از امام نهم علیه السلام فاصله گرفت، پرنده شکاری را برای صید رها کرد و باز شکاری به سرعت در آسمانها به پرواز در آمد و لحظاتی از افق دید خلیفه ناپدید شد. سپس بازگشت، در حالی که او ماهی کوچکی در منقار خود داشت که هنوز نمرده بود. مأمون از آن صید غیر عادی تعجب کرد.
آن ماهی را در کف دست خود گرفته و به سوی شهر آمد. وقتی به همان محلّ بازی کودکان رسید، دوباره همه کودکان پراکنده شدند اما امام جوادعلیه السلام از جای خود حرکت نکرد. مأمون پرسید:ای محمد! در دست من چیست؟ فرمود:ای خلیفه! پدرم از پدرانش و آنان از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم و آن حضرت توسط جبرئیل از پروردگار عالمیان نقل کرده است که: خداوند متعال دریاهائی آفریده است که بخار آب از آن دریاها بلند شده و ماهیان ریز دریا را همراه خود به آسمان برده و ابرهای متراکمیرا تشکیل میدهند. پادشاهان بازهای شکاری خود را به آسمان میفرستند و آنان، آن ماهیهای ریز را شکار کرده و به نزد شاهان میآورند. پادشاهان آنها را به کف دست گرفته و تلاش میکنند تا سلاله نبوّت و جانشین پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را با آن بیازمایند.
مأمون که از هوش سرشار، علم بی کران و منطق عقلانی و شجاعت آن سلاله نبوّت به شدّت متعجب شده بود، بی آنکه از ته دل راضی باشد، زبان به تحسین امام جوادعلیه السلام گشوده و گفت: راست گفتی و پدرانت و پروردگارت هم صادقانه سخن گفته اند. به راستی که تو فرزند امام رضاعلیه السلام هستی.
امام نهم علیه السلام در مقابل مصائب و گرفتاریها به شدّت شکیبا و بردبار بود
بارور شدن درخت
هنگامیکه مأمون امام را به اجبار به بغداد فراخواند و دخترش ام فضل را به همسری امام درآورد، امام در بغداد نماندند و با ام فضل به مدینه بازگشتند. گروهی از مردم برای وداع با امام، ایشان را تا خارج شهر بغداد بدرقه کردند. هنگام نماز مغرب به محلی که مسجدی قدیمیدر آن بود رسیدند. امام به آن مسجد رفتند تا نماز مغرب به جای آورند. در صحن و سرای مسجد، درخت سدری بود که تا آن هنگام میوه نداده بود. امام آبی خواست و در کنار درخت وضو گرفت و نماز مغرب را به جای آورد و پس از آن چهار رکعت نافله خواند و سجده شکر به جای آورد؛ آن گاه با مردم خداحافظی فرمود و به سوی مدینه حرکت کرد. فردای آن شب، درخت سدر به بار نشست و میوهای نیکو داد که مردم از این موضوع بسیار شگفت زده شدند.
شبراوی شافعی با شگفتی این جریان را چنین توصیف میکند: «و از آن شگفت آورتر این است که اساسا آن درخت بارور نمیشد؛ لذا شگفتی مردم بیشتر شد».سپس درباره این کرامت میگوید:
«و هذا من بعض کراماته الجلیلة و مناقبه الجمیلة»؛ و این بعضی از کرامات والا و مناقب زیبای آن حضرت میباشد.
ابن صباغ مالکی و نبهانی شافعی نیز نزدیک به همین مضمون را گفته اند.
نیکوکاری
خدمت به مردم و رفع نیازهای آنان در متن زندگی امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد. امام جوادعلیه السلام نیز در این عرصه پیشتاز بود. آن بزرگوار میفرمود:
ثَلاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبدِ رِضْوانَ اللَّهِ کَثْرَةُ الاسْتِغْفارِ وَ خَفْضُ الْجانِبِ وَ کَثْرَةُ الصَّدَقَةِ؛ انسان با داشتن سه خصلت پسندیده میتواند به مقام رضوان و خشنودی الهی برسد: زیاد طلب آمرزش کردن، نرمخوئی و مدارا با مردم و زیاد صدقه دادن.
از منظر امام جوادعلیه السلام خدمت رسانی به مردم، در اثر نزول رحمت الهی بر انسان است و اگر فردی در این عرصه کوتاهی و سهل انگاری نماید، ممکن است نعمتهای الهی را از دست بدهد. به این جهت، آن حضرت فرمود:
ما عَظُمَتْ نِعمَةُ اللّهِ عَلی عَبْدٍ الاّ عَظُمَتْ عَلَیهِ مَؤُونَةُ النّاسِ. فَمَنْ لَمْ یَتَحَمَّلْ تِلْکَ الْمَؤُونَة فَقَدْ عَرَضَ النِّعمَةَ لِلزَّوالِ11؛نعمت خداوند برکسی فراوان نازل نمیشود مگر اینکه نیاز مردم به وی بیشتر میشود. هرکس که در رفع این نیازمندیها نکوشد و سختیهای آن را تحمل نکند، نعمت الهی را در معرض زوال قرار داده است.
آن گرامیاعمال نیک و آثار خدمت به دیگران را برای نیکوکاران مفیدتر از افراد نیازمند میداند و میفرماید: نیکوکاران به نیکی کردن بیشتر نیاز دارند تا افراد محتاج و نیازمند؛ چرا که انسانهای خیّر، پاداش اخروی، افتخار و نام نیک را در پرونده اعمال خود ثبت میکنند. هرکسی که به خدمت گزاری و نیک رفتاری با مردم و اهل درد میپردازد، اوّل به خودش خیر و نیکی میرساند. پس او تشکر و قدردانی را در عملی که برای خود انجام داده است، از دیگری توقع نداشته باشد.
منابع:
mam-khomeini.ir
kayhan.ir
hawzah.net