عید فطر؛ بازگشت به فطرت و تولدی دوباره
![عید فطر](http://img.tebyan.net/big/1395/04/49862230185193155107213103224251913122245.jpg)
رمضان میرود و میبرد از کف دل ما
آن که یک ماه صفا یافت از او محفل ما
رمضان عقده گشا بود گنهکاران را
وای اگر او رود و حل نشود مشکل ما
اینکای ماه خدا ، میروی آهسته برو
که ندانی چه کند رفتن تو با دل ما
بعد از یک ماه حضور در مهمان سرای الهی و بهره مندی از آثار و برکات بی شمار ضیافت الهی، بعد از یک ماه توفیق روزه داری، شب زنده داری، ترک گناه و معصیت، توفیق نیایش و مناجات به درگاه الهی، حال روح و جان روزه دار طراوت و جلای خاصی گرفته است، احساس سبک بالی، شادی و فرح سراسر وجود خاکی او را در بر گرفته است، احساسی که شوق پرواز و قرب به پروردگار را در وجود انسان شعله ور مینماید.
روز عید فطر به راستی عید کسانی است که توانسته اند تعلقات نفسانی و حیوانی را از خود دور نمایند و وابستگیهای مادی را در وجود خود رنگ الهی بخشند و هویت آسمانی خود را به منصه ظهور رساند.
سید رضی در کتاب شریف نهج البلاغه از امام علی (علیه السلام) این چنین نقل مینماید:
«إِنَّمَا هُوَ عِیدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِیَامَهُ وَ شَکَرَ قِیَامَهُ وَ کُلُّ یَوْمٍ لَا [نَعْصِی اللَّهَ ] یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ؛[1] این عید کسی است که خدا روزه اش را پذیرفته و نماز او را ستوده است و هر روز که خدا نافرمانی نشود، آن روز عید است.»
عید فطر تولدی دوباره
در روز عید فطر شخص روزه دار، دوباره متولد میشود، چرا که لباس چرکین و مذلت بار گناه را از تن بیرون آورده و سلطنت و ولایت شیطان را از گردن خود خارج نموده است.
انسان روزه دار در طول یک ماه عبادت و بندگی خدای متعال گواهی صبر جمیل را کسب مینماید، صبری که او را مقهور لذتهای ناپایدار دنیوی و بی ارزش ننمود و او را به عبودیت و تسلیم در برابر خواست الهی رهنمود نموده است. شخص روزه دار اثبات مینماید که کلام الهی را به خوبی دریافت نموده است وقتی که باری تعالی به او فرموده بود:
«فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً؛[سوره معراج،آیه5]پس صبر کن صبرى نیکو.»
سید رضی در کتاب شریف نهج البلاغه از امام علی (علیه السلام) این چنین نقل مینماید:
«إِنَّمَا هُوَ عِیدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِیَامَهُ وَ شَکَرَ قِیَامَهُ وَ کُلُّ یَوْمٍ لَا [نَعْصِی اللَّهَ ] یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ؛[1] این عید کسی است که خدا روزه اش را پذیرفته و نماز او را ستوده است و هر روز که خدا نافرمانی نشود، آن روز عید است.»
این مهمانان یک ماهه هر چند در ضیافت الهی از برترین نعمتها برخوردار شده اند، ولی درپایان نیز گواهی بخشش گناهان و تولدی دوباره را به او هدیه میدهند:
«وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ أَدْنَى مَا لِلصَّائِمِینَ وَ الصَّائِمَاتِ أَنْ یُنَادِیَهُمْ مَلَکٌ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَبْشِرُوا عِبَادَ اللَّهِ فَقَدْ غُفِرَ لَکُمْ مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِکُمْ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ فِیمَا تَسْتَأْنِفُون ؛[2] ای بندگان خدا! بدانید که کوچکترین چیزی که برای مردان و زنان روزه دار است، این است که فرشته ای در روز آخر ماه مبارک رمضان به آن ها ندا می دهد:ای بندگان خدا! بشارتتان باد که [خداوند متعال] تمام گناهان گذشته شما را آمرزید، پس بنگرید که بعد از این چگونه عمل خواهید کرد.»
درسهای از قنوت نماز عید فطر
اوج زیبایی در روز عید فطر به ظهور رساندن عبودیت و بندگی خدای متعال در قالب نماز عید است. وقتی که انسان با شناخت و معرفت کامل سر تعظیم و تسلیم در برابر منعم خود فرو میآورد و اقرار بزرگی و منزلت خدای خود مینماید.
به رنگ خدا شوم
چه خوب است در پایان این ضیافت الهی رنگ خدایی به خود گرفته باشیم و خود را به اوصاف و اخلاق الهی مزین نماییم:
«اللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ و الْعَظَمَهِ و اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ و اَهْلَ الْعَفْوِ و الرَّحْمَهِ و اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَهِ؛[3] خدایاای اهل بزرگی و عظمت وای شایسته بخشش و قدرت و سلطنت وای شایسته عفو و رحمت وای شایسته تقوی و آمرزش».
ای بندگان خدا! بدانید که کوچکترین چیزی که برای مردان و زنان روزه دار است، این است که فرشته ای در روز آخر ماه مبارک رمضان به آن ها ندا می دهد:ای بندگان خدا! بشارتتان باد که [خداوند متعال] تمام گناهان گذشته شما را آمرزید، پس بنگرید که بعد از این چگونه عمل خواهید کرد.»
در فراز اول قنوت نماز عید فطر خدای متعال را به بزرگی و عظمت میستاییم و او را صاحب اوصاف الهی و ویژگیهای ارزشمندی میشناسیم، هر چند که در آداب دعا و نیایش ستایش و تمجید اوصاف الهی لازم است ولی، بهتر آن است که نیایشگر خود را شبیه محبوب در آورد و زندگی فردی و اجتماعی خود را به گونهای سامان دهد که در آن رنگ و بویی از محبوب را در خود به یادگار داشته باشد.
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة؛[سوره بقره، آیه 138] رنگ خدایى (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟»
راستى چه تعبیر زیبا و لطیفى است! اگر مردم رنگ خدایى بپذیرند یعنى رنگ وحدت و عظمت و پاکى و پرهیزکارى. رنگ بى رنگى و عدالت و مساوات و برادرى و برابرى و رنگ توحید و اخلاص ، مى توانند در پرتو آن به همه نزاعها و کشمکشها که هر گاه بى رنگى اسیر رنگ شود به وجود مى آید، از میان بردارند و ریشه هاى شرک و نفاق و تفرقه را بر کنند. در حقیقت این همان بى رنگى و حذف همه رنگها است. [4]
رنگ سخاوتمندی و کرم
در فراز اول قنوت نماز عید فطر خدا را با سخاوتش مورد خطاب و حاجت قرار میدهیم. به راستی خدایی که خود اهل بخشندگی و سخاوت است، همان طور که نیازهای مادی و معنوی انسان را روا میدارد، آیا دوست نمیدارد که بنده اش نیز از این چنین صفت زیبا و ارزشمندی برخوردار باشد!؟ کما اینکه که در قرآن کریم بارها بندگان خود را به لوازم این شاخص اخلاقی فرا خوانده است:
«الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون؛[سوره بقره، آیه 274] آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مى کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین مى شوند.»
رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در سخنرانى خود فرمود: آیا به شما خبر ندهم از بهترین شیوه در دنیا و آخرت؟ گذشت از هر کس که به تو ستم کرده، پیوست کنى با هر که از تو بریده و احسان به هر که هم به تو بدى کرده و بخشش به هر که هم تو را دریغ داشته.»
دستگیری از مستمندان و ایتام و بیچارگان از جمله مهمترین اوامر باری تعالی در قرآن کریم است. جود و سخاوت از بارزترین صفات پیامبران ، معروف ترین اخلاق اوصیا و برگزیدگان به شمار میآید، سخاوت عالی ترین ویژگی است که انسان را به خدای متعال نزدیک مینماید.[5]
در کتاب کافی از پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله) این چنین در خصوص روحیهی سخاوتمندی تمجید میشود:
«اَلسَّخىُّ قَریبٌ مِنَ اللّه، قَریبٌ مِنَ النّاسِ ، قَریبٌ مِنَ الجَنَّةِ؛[6] سخاوتمند به خدا، مردم و بهشت نزدیک است.»
رنگ بخشش و گذشت
«و اَهْلَ الْعَفْوِ و الرَّحْمَهِ و اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَهِ».[7] عفو و گذشت از جمله صفات ذات اقدس الهی، و دامنه بی کران آن همواره شامل حال خاص و عام، صالح و ناصالح، درست کردار و خطا کار بوده است. خدای متعال در قرآن کریم خود را این چنین با این ویژگی به بندگان معرفی میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُوراً؛[سوره نساء، آیه 43] خدا بخشنده و آمرزنده است.»
عفو و گذشت نشانه کمال شخصیت، عظمت روح، تسلط برنفس، رمز محبوبیت، راه نفوذ در دلها و از عالی ترین خُلقهای بزرگوارانه است که در پرتو آن آتش سوزان خشم فرو نشسته و شرارهی آتشین انتقام جویی خاموش میگردد.[8]
کتاب کافی خطبهای را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل مینماید که فرازی از آن گویای جایگاه و اهمیت بخشش و گذشت است:
« عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله و علیه وآله فِی خُطْبَتِهِ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلَائِقِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ الْإِ حْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ؛[9] رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در سخنرانى خود فرمود: آیا به شما خبر ندهم از بهترین شیوه در دنیا و آخرت؟ گذشت از هر کس که به تو ستم کرده، پیوست کنى با هر که از تو بریده و احسان به هر که هم به تو بدى کرده و بخشش به هر که هم تو را دریغ داشته.»
بر اساس منطق و آموزههای قرآنی عفو و گذشت دیگران خود زمینه ساز جلب رحمت و مغفرت الهی است:
«لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛[سوره نور، آیه22] باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزنده مهربان است.»
سخن آخر:
در پایان این نوشتار باری تعالی را به بزرگی این روز قسم میدهیم، که ما در هر خیری که محمد (صلی الله علیه و اله) و آل پاک و طاهرش را در آن وارد نموده ما را نیز شریک نماید، و از هر بدی و زشتی که ایشان را از دور نموده ما را نیز از آن خارج نماید.
الوداعای ماه رحمت الوداع
ای مه اسرار و حکمت الوداع
الوداعای سفرهی حق الیقین
ماه مهمانی کل مؤمنین
الوداعای روزهای باعلی
شهد شیرین نوای یا علی
پی نوشتها:
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص551.
[2]. الأمالی( للصدوق): ص100، ح10.
[3]. تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان): ج 3، ص139.
[4]. تفسیر نمونه: ج 1، ص474.
[5]. فرهنگ صفات، عباس اسماعیلی یزدی: ص187.
[6]. الکافی(ط-الاسلامیه): ج4 ، ص 40 ، ح 9.
[7]. تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان): ج 3، ص139.
[8]. فرهنگ صفات، عباس اسماعیلی یزدی: ص399.
[9]. الکافی: ج 2، ص107، ح1.