چرا امام علی(ع) با چاه درد و دل میکرد؟ |
![وبسایت فرهنگی مذهبی ابن تیهان](http://s12.picofile.com/file/8398242576/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B9_%D8%A8%D8%A7_%DA%86%D8%A7%D9%87.jpg)
دلیل درد و دل امام علی(ع) با چاه
روایت درد و دل امیرالمومنین (ع) با چاه آب:
در روایتی از میثم تمار آمده است: شبی از شبها امیرالمومنین (ع) مرا به صحرا برد. از کوفه بیرون رفتیم. به مسجد جعفی رسیدیم. آن حضرت چهار رکعت نماز خواند و بعد از سلام و تسبیح دستهای خویش را بلند کرد و گفت: خدایا! تو را چطور بخوانم در حالیکه بنده گنهکار تو هستم و چطور تو را نخوانم در حالیکه عاشق تو هستم.
خدایا! با دستان گناه آلود و چشمان امیدوار به سویت آمده ام. خدایا! تو مالک تمامینعمتهایی و من گرفتار خطاها هستم. آن حضرت بعد از دعا به سجده رفت و صورت به خاک گذاشت و یکصد مرتبه گفت:خدایا عفوم کن.
بعد از این از مسجد بیرون رفتیم تا به صحرا رسیدیم. امیرالمومنین (ع) خطی به دور من کشید و فرمود: از این خط بیرون نیا. مرا تنها گذاشت و رفت و در دل تاریکی گم شد.
آن شب، شب تاریکی بود. پیش خودم گفتم:ای میثم! آیا مولا و سرورت را در این بیابان تاریک و با آن همه دشمن تنها رها کردی؟! پس در پیش خدا و پیامبراکرم چه عذری خواهی داشت؟! بعد از آن سوگند خوردم که مولایم را پیدا خواهم کرد. به دنبال آن حضرت رفتم و او را جست و جو کردم. هنگامیکه آن حضرت را از دور دیدم، به طرفش راه افتادم، وقتی که رسیدم دیدم آن حضرت تا نصف بدن به چاه آب خم شده است و با چاه آب سخن میگوید و چاه هم با وی سخن میگوید.
هنگامیکه که آن حضرت امدن مرا حس کرد پرسید: کیستی؟ گفتم:میثم هستم. فرمود: مگر نگفتم از آن دایره پایت را بیرون مگذار؟! گفتم: نتوانستم تحمل کنم و ترسیدم که دشمنان، بر تو اسیب برسانند. پرسیدند:آیا چیزی از آنچه گفتم شنیدی؟ گفتم:نه سرورم، چیزی نشنیدم. فرمود:ای میثم! هنگامیکه که سینه ام از آنچه در آن دارم حس تنگی کند، زمین را با دست میکنم و راز خودم را به آن میگویم و هر وقت که زمین گیاه میرویاند، آن گیاه از تخمیاست که من کاشته ام( بحار، ج ۴۰، ص ۱۹۹ و منتهی الامال، ج ۱، ص ۴۰۱)}
همانطوری که ملاحظه میکنید خود میثم تمار از این راز علی (ع) سر در نیاورد علی (ع) هم برای میثم برملا نکرد زیرا میثم تحمل نیاورد و اگر آن شب تحمل میکرد اسراری برای وی تعلیم داده میشد.
درصورتی که بپذیریم که حضرت علی بن ابیطالب (ع) سر در چاه فرو میبردند و درد دلهای خود را بیان میفرمودند درست باشد، باید به چند نکته توجه داشت:
1- دعای حضرت پیش از درد دل
همان طور که در این روایت آمده، امیرالمومنین (ع) قبل از سخن گفتن و درد دل با چاه، راز و نیاز و درد دلی را با خدای بلندمرتبه داشته است. و اینگونه نبوده است که با درد دل کردن در چاه از خداوند غفلت نماید.
2- مناجات با خداوند
صحبت کردن
امام علی(ع) و درد دل کردن با چاه منافات با مخاطب قرار دادن خداوند بلندمرتبه ندارد. امکان دارد در عین درد دل گفتن و مناجات با خداوند متعال، سر در چاه فرو میبرده است؛ چرا که مکان و زمان مناجات ، به ویژه موقع مصائب عظیم و جانکاه، در آرامش بخشیدن به انسان تأثیر دارد. و امکان دارد این عمل امام باعث ارامش بیشتر وی میشده و این خود هم در مسیر خداوندی است. در روایتی از امام باقر ( ع) خطاب به یکی از پیروانشان هم سفارش شده که هر موقع دلت به تنگ آمد، چالهای کنده و راز خویش را داخل آن بازگو کن.
![شعر درد و دل امام علی با چاه درد و دل امیرالمومنین (ع) با چاه آب,دلیل درد و دل امام علی با چاه](https://www.beytoote.com/images/stories/religious/prayers-imamali-well-23.jpg)
شعر درباره درد و دل امام علی(ع) با چاه آب
شعر غلامرضا سازگار درباره درد و دل
امام علی(ع) با چاه:
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود
خونش نصیب دامن محراب کوفه شد
آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود
یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید
اشک شبش به غربت روزش گواه بود
دستش برای مردم دنیا نمک نداشت
عدلش به چشم بینگهان اشتباه بود
همصحبتی نداشت که در نیمههای شب
حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود
مولا پس از شهادت زهرا غریب شد
زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود
وقتی که از محاسن او میچکید خون
عباس را به صورت بابا نگاه بود
«میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون
رویـی کـه بهـر گمشـدگان شمـع راه بود