خدایا این بنده ات را میبینی؟ |
مناجات با خدا
هنوز هم میشود تو را صدا زد، حتی اگر دلم همان عاشق دیرینه نباشد...
هنوز هم میشود برسجادهی عشق ذکر "العفو" سر داد و زلالیت را مهمان ناخالصیها کرد...
هنوز هم میشود سر بر سجده گذاشت و نوای "الهی و ربی من لی غیرک"را در این هجوم ثانیهها تکرار کرد...
هنوز هم تو همان خدایی، خدایی که لحظهای از حالم بر تو پنهان نیست...
اما من...
شاید دیگر دلم خالص نباشد برای دیدن نشانههایت، شاید ذره ذره گناه، لذت مناجات با تو را از من گرفته است...
اما من هنوزم تو را خدای خود میدانم، هنوزهم از درگاه تو امید به معجزاتی دارم که فقط خودم و خودت فهمیدیم...
خدایا این بنده ات را میبینی؟ جز دستگیری تو نه کسی میتواند دلش را آرام کند و نه کسی میتواند گوشهای از نیازش را برطرف کند...
تو حواست به من هست؛ پس کمیعاشقم کن، عشق تو زیباترین نیاز این روزهایم است...
دلنوشتههای زیبا با خدا
شعر مناجات با خدا
الــهـی بـکـویـت پــنـــاهــم بـده
فـــروغـی بــشــام سـیــاهـم بــده
مـنـم بـنـده عــاصـی مـنـفــعــل
کـه هـسـتـم زکـردار زشـتم خجل
مـنـم بـنـده مـسـت جـام غـرور
کـه تـرسـم بـیـفـتم ز رحمت بدور
مـکـن قـهــر بـا بـنـده سرکشت
مـسـوزان تـن و جـانـم از آتشت
الـهـی بـکـن رحـم بـر حـال من
نگر سرنگـون بخت و اقبال من
منم معترف بـر گناهان خویش
کـه بـاشـد گناهم ز اندیشه بیش
تو مـنگـر بـرفتار و کردار من
جهیم است بی شک سزاوار من
ز رحمت تو عذر و گناهم پذیـر
چــو افـتـادم از پـای دستم بگیر
رحـیـما تـوئـی خالق بحر و بـر
تـوئـی مـهـربـانـتـر ز مام و پدر
ز سـرگـشـتـگـیـهـا نـجـاتم بـده
تـو ایـمـان و حـسـن صفاتم بده
«حـیاتی» مشو ناامــید از الاه
کـه بـخشد خداوند کوهی به کاه